جدول جو
جدول جو

معنی خستو شدن - جستجوی لغت در جدول جو

خستو شدن
(بَ گُ دَ)
معترف شدن. اقرار کردن. اذعان کردن. (یادداشت بخط مؤلف) :
بزرگان دانا بیکسو شدند
بنادانی خویش خستو شدند.
فردوسی.
همه حکمای هند جمع شدند نتوانستند شناخت که آن بازی بر چه سان است و بر دانش او خستو شدند. (مجمل التواریخ و القصص) ، ایمان آوردن. مؤمن شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خستو شدن
اقرار کردن، اذغان کردن
تصویری از خستو شدن
تصویر خستو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
خستو شدن
اذعان داشتن، اعتراف کردن
تصویری از خستو شدن
تصویر خستو شدن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استوه شدن
تصویر استوه شدن
درمانده شدن، برای مثال ز بس کآن سپه کوه تا کوه شد / ز انبوه او کوه استوه شد (فردوسی - لغت نامه - استوه) استوه گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هستو شدن
تصویر هستو شدن
اقرار کردن، اعتراف کردن، برای مثال به هستیش هستو شدی از نخست / اگر خویشتن را شناسی درست (اسدی - مجمع الفرس - هستو)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ بَ تَ)
انکار کردن. منکر شدن
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ ذَ دَ)
مجروح گشتن. مجروح شدن. جراحت برداشتن. زخمدار شدن: عبیداﷲ عمودی آهنین در دست داشت بینداخت بر روی مختار آمد و لب زیرینیش خسته شد بفرمود تا زندانش بردند. (ترجمه طبری بلعمی). تیری از مسلمانان به ملک روم آمد و خسته شد. (ترجمه طبری بلعمی).
که از کارتان دل شکسته شوند
برین خستگی نیز خسته شوند.
فردوسی.
پس صید خسته شده تیز گام
چه تازی همی خیره در دست دام.
اسدی.
هر دل که طواف کرد گرد در عشق
هم خسته شود در آخر از خنجر عشق.
خواجه عبداﷲ انصاری.
عاقبت ملک الروم را تیری رسید خسته شد رومیان بهزیمت باز گشتند. (مجمل التواریخ و القصص). و مردم بسیار کشته و خسته شدند. (ترجمه اعثم کوفی) ، درمانده گشتن. وامانده شدن. (از ناظم الاطباء). مانده شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خستوییدن
تصویر خستوییدن
اعتراف داشتن، اعتراف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسته شدن
تصویر بسته شدن
بسته گردیدن بسته گشتن، یا بسته شدن عذر زن. بپایان رسیدن عذر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استو شدن
تصویر استو شدن
معترف شدن اعتراف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستوه شدن
تصویر ستوه شدن
خسته شدن درمانده شدن، ملول گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
تتعب
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بسته شدن
تصویر بسته شدن
Bound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
Tire
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
fatiguer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
피곤해지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
تھکنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
ক্লান্ত হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
kuchoka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
เหนื่อย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
疲れる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
להתעייף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
थकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
moe worden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
cansar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
stancarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
cansar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
zmęczyć się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
втомитися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
ermüden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خسته شدن
تصویر خسته شدن
устать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بسته شدن
تصویر بسته شدن
связывать
دیکشنری فارسی به روسی